شهدا بر ما حمدی بخوانید همانا شما زنده اید ما مرده
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

چه تقابل عجیبی ست ... به دنیا می آییم ولی به آخرت می رویم ؛ آری برای رسیدن به آخرت باید از دنیا گذشت تقدیم به آن هایی که رفتند تا ما بمانیم
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 422
بازدید کل : 110258
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 51
تعداد آنلاین : 1



/js/mouse/RAHBARAM.js" >

www.doostqurani.ir/

دوست قرآنی" href="http://doostqurani.ir/">دوست قرآنی



کد کج شدن تصاوير



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
برچسب ها : جنگ نرم, جبهه,
نویسنده علیرضا برزگری در شنبه 27 دی 1393 |



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در یک شنبه 15 مهر 1394 |

افسران - به عشق شهداء ... 6



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در سه شنبه 12 آبان 1393 |

حجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاب .....

افسران - حفظ حجاب وصیت اکثر شهدا بود ولی...



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در سه شنبه 21 مهر 1394 |

افسران - زندگی به سبک شهدا (6)

افسران - زندگی به سبک شهدا (5)



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در سه شنبه 18 مهر 1394 |

اعضا و جوارح، امانات الهی هستند و خداوند از آن ها سوال می کند که با امانت من چه کردید؟ باید بنده بود و اعضا و جوارح را در خدمت او به کار برد، نه اینکه آزاد بمانند. ذکر خدا باید گفت تا قلب متوجه باشد، زیرا قلب مانند چشم بسیار حساس است و باید دائم مراقب بود."

"شهید علی بلورچی" رتبه ی 5 کنکور و دانشجوی رشته ی الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف و شاگرد آیت الله حق شناس...
جوانی که وقتی شهید شد 21 سال بیشتر نداشت...

بسمه تعالی

" بیایید روزی که در آن روز بر دهان مهر زده شود و تک تک اعضا بدن خود به سخن آیند و اعمالی که انجام داده اند بازگو کنند.

باید مراقب اعضا و جوارح بود که خطا نکنند نکیرین می آیند و از تک تک سوال می کنند که ای دست! آیا به مسلمین کمک کرده ای؟

ای گوش! آیا به احکام خدا و آیات او گوش داده ای و ای زبان! آیا مسلمین را نصیحت کرده ای!

یادگیری علوم اسلامی در اولویت است نسبت به علوم غیره، یعنی باید حداقل به همان میزانی که وقت برای آن علوم می گذاریم، برای علوم اسلامی نیز بگذاریم که رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما سوال می کنند که آیا مسولیت خود را در قبال آموزش و یادگیری دین انجام دادید؟

اعضا و جوارح، امانات الهی هستند و خداوند از آن ها سوال می کند که با امانت من چه کردید؟ باید بنده بود و اعضا و جوارح را در خدمت او به کار برد، نه اینکه آزاد بمانند. ذکر خدا باید گفت تا قلب متوجه باشد، زیرا قلب مانند چشم بسیار حساس است و باید دائم مراقب بود."

فهرست گناهان یک جوان ۲۱ ساله که در دفترچه ی یادداشت خود نوشته. گناهان شهید بلورچی .. .گناهانی که از نگاه ما شاید اصلا" گناه به حساب نمی آید...

(برای مشاهده ادمه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک کنید)



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در دو شنبه 28 مهر 1393 |

بنگر برادر... بنگر خواهر ، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم ،ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما...؟

هر گاه دلم هوای بهشت می کرد از فراز خاکریز افق را می نگریستم.

بار الها! اگر لایق بهشت هستم به جای بهشت کربلا نصیبم کن تا تربت پاک حسین (ع) را در آغوش گیرم.

ای امام! بر من ببخش که فقط یکبار به فرمانت شهید شدم.

خواهرم! اگر می‌دانستی که هر روز چند بار در جبهه‌ها شهید می‌شوم چادر را تنها یک پوشش ساده نمی‌دانستی.

مادرم! هر گاه خواستی شهادتم را به رخ انقلاب بکشی، زینب را به یاد بیاور.مادرم زنی است که اگر سر بریده‌ام را برایش ارمغان آورند آن را به میدان جنگ باز می‌گرداند.

بخوان... وقتی تابوتها می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند . اما هر روز از این گذر شهیدی می گذرد . و من و تو هر روز در گریزیم.

بنگر برادر... بنگر خواهر ، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم ،ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما...؟

و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی ، شهیدی زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر شهیدی جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.

من مزدستانم! آن قدر در راه خدا کار می کنم تا مزد بستانم. هرطوری شده باید از خدا مزد بگیرم و هیچ مزدی از شهید شدن در راه خدا با ارزش تر نیست.



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در دو شنبه 28 مهر 1393 |

در حالی که یاران ایشان می‌گفتند بعد از عملیات عراقی‌ها آنجا را با تیربار و خمپاره شخم خواهند زد، ولی دکتر چمران گفتند ما آنها را زیر پا له نخواهیم کرد. وقتی این جریان به استحضار امام می‌رسد امام می‌گوید: من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم.

شهید چمران در یکی از عملیات‌های نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بودند، ایشان یک لحظه می‌ایستد و به همراهانشان می‌گوید به زیر پاهای خود بنگرید، می‌بینند زیر پایشان پر از گل‌های شقایق است و به همین خاطر آن دشت را دور می‌زنند و سپس اقدام به عملیات می‌کنند، در حالی که یاران ایشان می‌گفتند بعد از عملیات عراقی‌ها آنجا را با تیربار و خمپاره شخم خواهند زد، ولی دکتر چمران گفتند ما آنها را زیر پا له نخواهیم کرد. وقتی این جریان به استحضار امام می‌رسد امام می‌گوید: من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم.
خاطره از: سردار فتح اله جمیری


مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در دو شنبه 24 مهر 1394 |



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علیرضا برزگری در جمعه 25 مهر 1393 |

پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدند که به هیچ عنوان نمی‌شد آن را قطع کرد.
چون اگر سیم را قطع می‌کردند، سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد.
خبر رسید که گردان پشت سیم خاردارهای حلقوی گیر افتاده؛ از مکالمات بی‌سیم معلوم بود برادر کاوه اصرار دارند که کار زودتر شروع شود. در همین حین یک جوان به روی سیم‌های خاردار خوابید، بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید.
بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند. خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود، در زیر نور منوّر کاملاً مشخص بود، قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند، عملیّات آغاز شد.
در همان لحظات جوان را از روی موانع بلند کردیم، همین‌طور که خون از تمام بدن او جاری بود،
دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا تحمّل ندارم، شهادت را نصیبم کن، در همان لحظه، گلوله‌ای بر چهره نورانی او نشست.»
اهل افغانستان بود، پیکرهای شهدای عملیّات والفجر 9 به شهرستان بجستان آمد؛ تمامی شهدا توسّط خانواده‌هایشان تشییع و تدفین شدند، امّا هنوز یک شهید مانده بود. کسی برای تحویل پیکر او اقدام نکرده بود. این شهید خانواده‌اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود.
نانوا او را شناخت. مدتی در نانوایی کار می‌کرد. امام فرموده بود: «جبهه رفتن واجب کفایی است. او هم مقلّد امام بود؛ می‌گفت: اسلام مرز نمی‌شناسد، امام ولّی ماست.»
شهید رجبعلی غلامی، غربت و گمنامی خاص خودش را داشت؛ نوزده سال بیشتر نداشت. از تمام دار دنیا یک موتور داشت، آن را هم وصیت کرده بود بفروشند و به جبهه کمک کنند...



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
برچسب ها : شهید,
نویسنده علیرضا برزگری در جمعه 25 مهر 1393 |

 

شهید منتظر مرگ نمی‌ ماند، يلكه اوست که مرگ را برمی‌ گزیند. 
 
شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، 
 
به اختیار خویش می‌ میردو لذت زیستن را نیز می یابد 
 
نه همانند  کسي که دغدغه مرگ حتی آنی او را به خود  وا نمی‌ گذاردش

 و خود را به ریسمان پوسیده غفلت می‌آویزد


مربوط به موضوع : <-CategoryName->
برچسب ها : شهید, مرگ,
نویسنده علیرضا برزگری در دو شنبه 1 آبان 1394 |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهدا شرمنده ایم و آدرس azvelayattashahadat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





برچسب‌ها